سالهای اولی بود که روزه می گرفتم . روز آخر ماه رمضان اعلام کردند که امروز عید فطر است . خانه ی آقابزرگ بودیم . با دختر عمه اولین خوراکی که دم دستمان رسید ا گذاشتیم توی دهان مان که یک وقت خدای نکرده مرتکب فعل حرام نشده باشیم . عمه که آمد پریدیم دم در و اعلام کردیم که امروز عید است و پرسیدیم که عمه چیزی خورده یا نه ؟ عمه خیلی خونسرد گفت که چیزی نخورده است . داشتم از تعجب شاخ در می آوردم و هی با خودم فکر می کردم که چرا عمه چیزی نمی خورد تا روزه اش باطل شود !!! . سالها بعد فهمیدم که الاعمال بالنیات یعنی آن روز عمه همین که خودش می دانسته دیگر روزه نیست کفایت می کرده برای باطل شدن روزه اش .
...
خداوندا بر من ببخش قضاوت های از سر نادانی ام را ! ... آمین
____________________________
عـیدتـون پـیـشـاپـیـش مـبـارک